دوستای خوبم سلام

حرفام رو با یه مقدمه شروع میکنم

توجه به ادامه مطلب...

شاید برای همه ما پیش اومده که وقتی از خیابان یا جایی میگذریم میبینیم که افرادی یکجا جوع شدن و اونجا حسابی ازدحام شده اینطور مواقع اکثرا دنبال این هستیم که بریم یکم جلوتر و ببینیم چه خبره؟؟

بعضی مواقع هم دچار یه دلهره و اظطراب میشیم

اما بازم راهمونو کج نمیکنیم و به سمت شلوغی حرکت میکنیم و تو دلمون یه حدس هایی میزنیم:

فکر مثبت: شاید نذری میدن

فکر منفی: شاید تصادف شده باشه

فکر منفی تر: نکنه برای خانوادم اتفاقی افتاده باشه

و ...

خلاصه هر کسی یه حدس هایی میزنه؛ یکم که جلوتر میری ...

 علایم خطر رو میبینی و صدای آژیر خط هم میشنوی

ولی باز هم جلوتر مییر و میبینی که بله متاسفانه تصادف رخ داده و یک هموطن هم جونش رو از دست داده و صحنه های دلخراش دیگه...

اینجاســــــــــــت که میشنوی:

آقــــا، خـــــانم توقـــف نکـــن، حرکـــت کــــن

دقیقا چنین چیزی توی فکر و ذهن ما هم اتفاق میفته...

وقتی اولین جرقه ی فکرهای محرک شروع میشه (مثل این میمونه که یه کبریت افتاده توی یه جنگل، همونجا اگه پا روش بزاری خاموش میشه ولی اگر تماشا کنی کل جنگلو میسوزونه)

اون لحظه فقط دلمون میخواد که ادامه بدیم و هر کدوممون هم توجیه داریم:

×فقط یکم فکر میکنم و دیگه ادامه نمیدم

×اتفاقی نمیفته که این فقط فکره من که نمیخوام خ.ا کنم

×فکره دیگه خطری نداره من که فیلم و عکس نمیبینم و ...

دقیقا اینجاســــــــــــت که باید یه تلنگر به خودت بزنی و به خودت بگی

توقـــف نکـــن، حرکـــت کــــن

میدونی چرا چون نه تنها این فکر فایده ای برات نداره تازه...

یه فرصت با ارزش که میتونستی به چیزای خوب فکر کنی رو هم ازت گرفته××

برمیگردم به همون مقدمه:

اونجا اگه راهتو کج میکردی و داخل ازدحام جمعیت نمیشدی نه دلهره میگرفتی نه صحنه های دلخراش میدیدی  و نه هیچی چون نه تنها کمکی ازت بر نمیاد بلکه راهو برای کمک گروههای امداد و نجات هم بستی :((

توی فکر هم دقیقا همینطوره:

اگر همینطوربایستی و حرکت نکنی و به فکرت شاخ و برگ بدی و بال و پر بدی خب دیگه پرواااز میکنه تا ناکجا آباد اینجاست که همه چی از کنترل خارج میشه و تو بند شهوت گرفتار میشی

شیطانم که این وسط بیکار نمیشینه و دایم روی مغزت حرکت میکنه:

×حالا که فکر کردی پس دیگه پاک نیستی برو این فیلمو ببین یا برو این داستانم بخون و یا اینکه خ.ا کن بازم توبه میکنی و ... انقدر میگه و میگه که کار خراب میشه و مثلا 200روز پاکی از دست میره

تازه بعد از گناه هم باز شیطان دست از سر آدم برنمیداره تو دیگه گناه کردی خدا نمیبخشتت

با چه رویی میخوای باهاش حرف بزنی برو با فلان نامحرم هم چت کن و باهاش دردودل کن تا آروم شی و ... و دوباره تکرار چرخه ننگینه خ.ا.

خب چاره اش اینه به محض خطور فکر:

لبخندچند تا ذکر بگی (لا اله الا الله - الله اکبر- لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم- صلوات و ...)

لبخندسریع جابجا بشی از حالتی که هستی

لبخندوضو بگیری و دو رکعت نماز بخونی

لبخندیا بری یکم قدم بزنی

و یا؟؟؟؟

بقیش رو شما بگید لطفاااااااچشمک

فراموش نکنیم که کنترل فکر تو لحظه های اول خیلی آسونه ولی اگر ادامه بدیم کار سخت میشه.

به امید موفقیت های روز افزون همه جوانان ایران زمین:)

چله کنترل فکر