شب نیمه شعبان بود...
کوچهها چراغونی شده بودن
همه جا شیرینی پخش میکردن و صدای "مهدی بیا" از بلندگوهای هیئتها پخش میشد
مردم خوشحال و خندون توی پیادهروها رفت و آمد میکردن
بچهها با شوق و ذوق بازی میکردن و صدای خندههاشون آسمون رو پر کرده بود
ولی میون اونهمه آدمِ خوشحال، یکی بود که دمغ بود
یکی بود که اونطوری که باید، سرزنده نبود
لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید..
شرمنده بود
به دستاش نگاه میکرد و با خودش میگفت: "مگه خالی تر از این دستها هم هست؟ مگه گناهکارتر از این دستها هم...؟" 😢
بغض گلوش رو فشار میداد و اشکهای حلقه زده توی چشماش، آماده سرازیر شدن بودن
تولد امام زمانش شده بود و دستای اون خالیِ خالی بود، هیچ هدیهای برای آقاش نیاورده بود..
به شادی مردم نگاه میکرد و خجالت میکشید
به دستهای گناهکارش نگاه میکرد و عذاب میکشید..
توی همون حس و حال پریشون بود که یه تصمیم مهم گرفت، تصمیمی که زندگیش رو عوض کرد :)
به خودش قول داد که نیمه شعبانِ بعدی دست پر بیاد، با خودش یه کادوی خوشگل بیاره و تقدیم آقاش کنه🎁
✨ برای یه پدر، هیچ هدیهای لذتبخش تر از این نیست که ببینه بچهاش بچهی خوبیه، حواسش به خودش و کارهاش هست، دنبال رضایت خداست..
💠 ما میخوایم نیمه شعبان امسال، دستِ پُر بریم به جشن تولد پدرمون :)
میخوایم با خودمون کادو ببریم، اگرچه کوچک، ولی مطمئنا آقا بزرگتر از این حرفهاست که کادوی کوچولوی ما رو رد کنه🌻
🎀 اگه دوست داری تو هم توی این کادو سهیم بشی، کافیه چهل روز حواست به خودت باشه و همه جوره مراقب خودت و پاکیت باشی
سخته قبول دارم
ولی سختیش هم شیرینه
شیرین مثل لبخند مولامون صاحبالزمان.. :)
دیروز گناه بزرگی رو مرتکب شدم و فکر میکنم از خ ا هم گناه اش بیشتره عذاب وجدان شدیدی دارم و دیشب باز هم توبه کردم اونم با گریه شدید این عذاب وجدانم از بین نمی ره احساس میکنم امام زمان ازم دلخوره و دلم خیلی گرفته
از رحمت خدا نامید نیستم
کاشکی میتونستم بگم چه کار کثیفی رو انجام دادم
احساس میکنم از اون گناهانی مرتکب شدم که خدا اصلا نمیبخشه به امام زمان هم گفتم که برام دعا کنه بغضم گرفته
دعام کنید😭😭