شب نیمه شعبان بود...
کوچهها چراغونی شده بودن
همه جا شیرینی پخش میکردن و صدای "مهدی بیا" از بلندگوهای هیئتها پخش میشد
مردم خوشحال و خندون توی پیادهروها رفت و آمد میکردن
بچهها با شوق و ذوق بازی میکردن و صدای خندههاشون آسمون رو پر کرده بود
ولی میون اونهمه آدمِ خوشحال، یکی بود که دمغ بود
یکی بود که اونطوری که باید، سرزنده نبود
لطفا روی ادامه مطلب کلیک کنید..