یه مشکلی برام پیش اومده؛ این بلاست؟ یا امتحان؟! 

‌ 

می‌گوید: «یک مشکلی برایم پیش آمده؛ نمی‌دانم بلاست که سَرم آمده، یا اینکه امتحان است و خدا می‌خواهد با این امتحان، من را رشد بدهد؟»

حالا چرا می‌خواهی بدانی؟ می‌گوید: «می‌خواهم بدانم تا خیالم راحت بشود.» اتفاقاً موضوع این است که نباید خیالت راحت باشد؛ موضوع همین است!

مشاهده متن کامل در ادامه مطلب... 

 

آدم وقتی خیالش راحت شد، فاسد می‌شود؛ اگر خیالت راحت بشود که آدم بدی هستی، فاسد می‌شوی، و اگر هم خیالت راحت بشود که آدم خوبی هستی، خودت را فاسد می‌کنی.

وقتی خیالت راحت بشود که آدم بدی هستی، مأیوس می‌شوی، و وقتی خیالت راحت باشد که آدم خوبی هستی، مغرور می‌شوی.

من همیشه به شوخی می‌گویم: شیطان یک دعای جوشن کبیر دارد که دو تا کلمه بیشتر توی این دعا نیست. او یک ذکری را مدام دربارۀ ما می‌گوید که دو کلمه است ولی به اندازۀ دعای جوشن کبیر طول می‌کشد چون بیست و چهار ساعته این ذکر را می‌خواند: «یا مأیوسُ یا مغرور، یا مأیوسُ یا مغرور...»

انسان‌ها را یا مأیوس می‌کند یا مغرور! تا یک کسی شاد شد، بلافاصله به او می‌گوید «بابا ای‌والله؛ تو اصلاً آخرش هستی!» می‌گذارد خیالش تخت تبارک باشد.

تا یک کسی ناراحت شد، به او می‌گوید «ببین، اصلاً تو آدم نمی‌شوی، ول کن!»

مثلاً اگر بتواند، نمی‌گذارد نماز شب بخوانی، می‌گوید: «ببین، تو حالا می‌خواهی با نماز شب، آدم بشوی؟ ول کن، تو این کاره نیستی...» یعنی تو را مأیوس می‌کند. ولی اگر توی دهان او بزنی و برای نماز شب بلند بشوی، می‌گوید: «بابا تو آخرِ نماز شب‌خوان‌ها هستی!» یعنی آناً حرفش را عوض می‌کند و شروع می‌کند به مغرور کردن.

بعد دوباره توی دهانش می‌زنی و می‌گویی: «نه، این‌طور نیست، حالا من چه لیاقتی دارم که یک‌بار نماز شب خواندم؟»

دوباره بر می‌گردد و می‌گوید: «آره، اصلاً نماز شبِ تو که به‌درد نمی‌خورد! حالا کی به نماز شب تو نگاه می‌کند؟»

یعنی ابلیس نامرد، بلافاصله مأیوس می‌کند.

 

انسان هم باید خوف داشته باشد هم رجاء. اما شیطان نمی‌گذارد انسان در حدّ تعادلِ خوف و رجاء باشد؛ یا انسان را مأیوس می‌کند یا مغرور، اصلاً نمی‌گذارد ما آن وسط بایستیم.

بگو: «خدایا من به تو امید دارم، خدایا من از عاقبتم می‌ترسم، هم امید دارم، هم می‌ترسم...» این ترس و امید، هر دو باید با همدیگر باشد؛ این دو بالِ پرواز آدم هست.

هر کسی تا حالا پرواز نکرده و در عرش معنویت بالا نرفته است، فقط به‌خاطر نداشتن این دو بال است، و الّا آدم گنهکار هم با خوف و رجاء، می‌تواند پرواز کند.

آدم ثواب‌کار هم اگر خوف و رجاء نداشته باشد به زمین می‌چسبد.

 


برگرفته از panahian.ir