سلام

کمتر از دو هفته از اتمام ماه مبارک رمضان میگذره. ماهی که فکر میکردم خیلی چیزها رو بتونم توش تغییر بدم. ماهی که سراسر رحمت و مغفرت بود. و من بودم و نزدیک ترین ماه سال به خدا...

اما ماه گذشت و من از خودم نگذشتم

مهمانی تمام شد و من همدم میزبان نشدم

فروغ رفت و من فارغ از هوای نفس نشدم...

فرصتها میگذرند

هنوزم وقتی بهش فکر میکنم می بینم...

آره، دیگه گذشته و برای مثل من فقط حسرتش مونده.

ولی باید واقع بین بود. دارم نگاه میکنم می بینم همون صاحبخونه ی دیروز، هنوزم بهم فرصت داده. فرصت اینکه برگردم، فرصت اینکه از همین الآن ماجرای یوم الحسرة خودمو تغییر بدم، و باز تکرار ضعف نکنم.

میخوام باز یه توبه ی جانانه کنم. میخوام بگم خدایا اگه خراب کردم، اما کل سال نازت رو میکشم تا رمضان آینده...

متن کامل در ادامه مطلب

برادرم، خواهرم!

اگه تو هم حال و وضع منو داری، پس بیا یک بار دیگه جانانه بریم در خانه ی خدا.

بیا متوسل بشیم به اولیائش. یک ماه مونده تا ولادت آقامون امام رضا (ع). بیا تا یک ماه دیگه از عادات ناپسندمون فاصله گرفته باشیم. که بتونیم جلوی ولی نعمتمون سربلند باشیم، و در روز ولادتش، اسمش رو با عشق و افتخار فریاد بزنیم.

از همین چهارشنبه، روز زیارتی امام هشتم، هر جا که هستی یه سلام به آقا بده و شروع کن.

اگه هستی بسم الله✋

تو هم همراه شو رفیق، که از قافله ی عشق جانمونیم.

هوای امام رضا 

خدایا بعد از این خراب کردن ها، حالا وقتشه که با تو درد دل کنم...

خدایا اگه من بندگی بلد نبودم، ولی توی ماه خوب تو از زبان اولیائت یاد گرفتم که چطور با تو حرف بزنم:

پس صدای بنده ات رو بشنو یا اسمع السامعین.

 

 سپاس خداى را که به غیر او امید نبندم، که اگر جز به او امید مى بستم ناامیدم می نمود، و سپاس خداى را که مرا بخویش وا گذاشت، از این رو اکرامم نمود، و به مردم وا نگذاشت تا مرا خوار کنند، و سپاس خداى را که با من دوستى ورزید، درحالى که از من بى نیاز است، و سپاس خداى را که بر من بردبارى مى کند تا آنجاکه گویى مرا گناهى نیست! 

خدایا هرگاه گفتم مهیا و آماده شدم و در پیشگاهت به نماز ایستاد و با تو راز گفتم، چرتى بر من افکندى، آنگاه که وارد نماز شدم، و حال راز گفتن را از من گرفتى آنگاه که با تو راز و نیاز کردم، مرا چه شده؟ هرگاه گفتم نهانم شایسته شد، و جایگاهم به جایگاه توبه کنندگان نزدیک گشته برایم گرفتارى پیش آمد، بر اثر آن گرفتارى پایم لغزید، و میان من و خدمت به تو مانع شد

سرور من شاید مرا از درگاهت رانده اى، و از خدمتت عزل نموده اى، یا مرا دیده اى که حقّت را سبک مى شمارم پس از پیشگاهت دورم ساختى، یا شاید مرا روی گردان از خود مشاهده کردى، پس مرا مورد خشم قرار دادى یا شاید مرا در جایگاه دروغگویان یافتى، پس به دورم انداختى، یا شاید مرا نسبت به نعمت هایت ناسپاس دیدى، پس محرومم نمودى، یا شاید مرا از همنشینى دانشمندان غایب یافتى، پس خوارم نمودى، یا شاید مرا در گروه غافلان دیدى، پس از رحمتت ناامیدم کردى، یا شاید مرا انس یافته با مجالس بیکاره ها دیدى.

 شاید براى کمی حیایم از تو مجازاتم نمودى، پس اگر پروردگارا عفو کنى، سابقه اینکه از گناهکاران پیش ار من گذشته اى طولانى است، زیرا کرمت پروردگارا از مجازات اهل تقصیر بسیار بزرگ تر است، و من پناهنده به فضل توام، از تو، به خودت گریزانم، خواهان چیزى هستم که وعده داده اى. و آن چشم پوشى از کسانى است که به تو گمان نیک برده اند، خدایا فضل تو گسترده تر، و بردباری ات بزرگ تر از آن است که مرا به کردارم بسنجى، یا به خطایم بلغزانى،

اى آقایم من چیستم، و چه ارزشى دارم، سرور من مرا به فضلت ببخش، و با گذشت بر من کرم فرما، و به پرده پوشی ات خطاهایم را بپوشان، و به کرم وجودت از توبیخم درگذر،

آقاى من منم کودکى که پروریدى، منم نادانى که دانا نمودى، منم گمراهى که هدایت کردى، منم افتاده اى که بلندش نمودى، منم هراسانى که امانش دادى، و گرسنه اى که سیرش نمودى، و تشنه اى که سیرابش کردى، و برهنه اى که لباسش پوشاندى، و تهیدستى که توانگرش ساختى، و ناتوانى که نیرومندش نمودى، و خوارى که عزیزش فرمودى، و و بیمارى که شفایش دادى، و خواهشمندى که عطایش کردى، و گنهکارى که گناهش را بر او پوشاندى، و خطاکارى که نادیده اش گرفتى، و اندکى که بسیارش فرمودى، و ناتوان شمرده اى که یاری اش دادى، و رانده شده اى که مأوایش بخشیدى،

من پروردگارا کسی هستم که در خلوت از تو حیا نکردم، و در آشکار از تو ملاحظه ننمودم، منم صاحب مصیبت هاى بزرگ، منم آن که بر آقایش گستاخى کرد، منم آن که جبّار آسمان را نافرمانى کرد، منم آن که بر معاصى بزرگ رشوه دادم، منم آن که هرگاه به گناهى مژده داده میشدم شتابان به سویش می رفتم، منم آن که مهلتم دادى باز نایستادم، و بر من پرده پوشاندى حیا نکردم، و مرتکب گناهان شدم و از اندازه گذراندم

و مرا از چشمت انداختى، اهمیت ندادم، پس با بردبارى ات مهلتم دادى، و با پرده پوشى ات مرا پوشاندى تا آنچا که گویی مرا از یاد برده اى، و از مجازات گناهان برکنارم داشته اى، گویا تو از من حیا کرده اى! !

خدایا، آنگاه که نافرمانى کردم نافرمانى ات نکردم چنان که منکر پروردگاری ات باشم، و نه چنان که سبک شمارنده فرمانت باشم، و نه با گستاخى در معرض کیفرت قرار گیرم، و نه تهدیدت را ناچیز شمارم، ولى خطایى بود که بر من عارض شد و نفسم آن را برایم آراست، و بدبختى ام مرا بر آن یارى نمود، و پرده افتاده ات بر من مغرورم نمود، در نتیجه با کوششم نافرمانی ات نمودم و به مخالفتت برخاستم اکنون چه کس مرا از عذابت نجات می دهد، و فردا از چنگ ستیره جویان و دشمنى کنندگان چه کسى رهایم می کند،

خدایا اگر مرگم فرا رسیده و کردارم مرا به تو نزدیک نکرده پس اعتراف به گناهم را به پیشگاهت وسیله عذرخواهی ام قرار دادم.

خدایا اگر گذشت کنى، پس سزاوارتر از وجود تو به گذشت کیست، و اگر عذاب نمایى پس دادگرتر از تو در داورى کیست؟ ، در این دنیا به غربت، و به گاه مرگ به سختى جان دادنم، و در قبر به تنهایی ام، و در لحد به هراسم رحم کن، و زمانى که براى حساب در برابرت برانگیخته شدم  به خوارى جایگاهم رحمت آور، و آنچه از کردارم بر انسانها پوشیده مانده بیامرز،و آنچه را که مرا به آن پوشاندى تداوم بخش، و به من در حال افتادن در بستر مرگ که دست های دوستانم مرا این طرف و آن طرف کند رحم فرما، و به من محبت فرما در آن حال که روى تخت غسّالخانه به صورت درازا افتاده ام، و همسایگان شایسه مرا به این سو و آن سو برمى گردانند بر من تفضّل کن، و در وقت حمل شدنم که بستگانم گوشه هاى جنازه ام را به دوش برداشته اند، و در حالت حمل شدنم، که تنها در قبرم وارد پیشگاه تو شده ام بر من جود نما، و در این خانه جدید بر غربتم رحم کن، تا به غیر تو انس نگیرم اى آقاى من، اگر مرا به خودم واگذارى هلاک شده ام،

اى آقاى من چیزی را از تو درخواست دارم که شایسته آن نیستم، و تو اهل تقوا و آمرزشى، پس مرا بیامرز، و جامه اى از لطفت بر من بپوشان، که گناهانم را بر من بپوشاند، و آنها را بیامرزى و نسبت به آنه بازخواست نشوم، که تو داراى کرم دیرینه، و چشم پوشى بزرگ و گذشت کریمانه اى.

 خدایا بلندم کن

برگرفته از دعای ابوحمزه ثمالی

 

اگر دلت شکست، مرا هم دعا کن🙏