1) سلام بر شما خواهر گرامی
لطفا خودتون رو برای دوستان معرفی کنید. (در صورت تمایل، سن و مدت ابتلاتون رو هم بفرمایید)

سلام بچه ها..من یلدام۱۴،۱۵ سالمه وحدودای ۸ سال درگیر این گناه کبیره بودم

برای دیدن متن کامل مصاحبه، به ادامه مطلب برید.

2) آیا پیش از این هم برای ترک اقدام کرده بودید؟ چه نتیجه ای در پی داشته؟

اون موقع ها که هنوز نمیدونستم کارم چیه وچه عواقبی داره بعضی وقت ها که احساس نگرانی میکردم با خودم میگفتم از هفته ی بعد ترک میکنم..از فردا ترک میکنم...این آخریشه...ولی هیچکدوم از ترک هام جدی
 نبود...هیچکدوم!بازهم فرداش دوباره روز از نو روزی ازنو!
خلاصه که به همین منوال ادامه پیدا میکردم ونتیجه ای نداشت!چون من اصلا اونو مضر نمیدونستم ونمیدونستم که چیه!

3) این دوره ای که پشت سر گذاشتید رو چطور ارزیابی میکنید؟ آیا این پاکی رضایت بخش و با کیفیت بوده؟

توی این یک سال که ترک کردم لغزش هم داشتم..اوایل چندبار تا پای سقوط میرفتم...ولی خودم هم نمیدونستم با چه قدرتی دوباره به خودم می اومدم..اما بیشتر لغزش ها در ماه اول بوده وشده بود که من چند ماه پشت سرهم اصلا درگیرش نشم..درکل از این پاکی یک ساله که دوم فروردین سالگردش بود راضیم!

4) اگر در دوره 40 روزه نیز شکست داشته اید به چه دلیل بوده؟ و با انجام چه کاری یا در نظر گرفتن چه نکته ای دیگر به شیوه قبل شکست نخوردید و موفق شدید؟

راستش دقیق یادم نیست ولی تاجایی که یادمه من درست روز اول دچارش شدم..از نگرانی بود...نگرانی این که خدامنو نبخشه ومن پیشش خجالت زده بشم..همین باعث شدم که یک بار دیگه انجام بدم..ولی بعدش عذاب وجدان بدی گریبان گیرم شد...ازهمونجا بود که تصمیم گرفتم شروع کنم...اون روزهای اول ما توی مسافرت در یزد بودیم...روزاول دوم برای خرید همراه پدرومادرم نمیرفتم وچه بدبختی هایی که تحمل نمیکردم!یادمه که عمل ادرار نوسانی(اگه درست گفته باشم)خیلی قبولش داشتم وهروقت احساس خطر میکردم با همون خودم رو نجات میدادم...دیگه از آب گرم استفاده نمیکردم فقط آب سرد...ولی الان که فکرش رو میکنم به خودم افتخار میکنم

5) مهم ترین انگیزه شما برای ترک، چه چیزی بود؟

من وقتی که شروع کردم ۶و۷ سالم بیشتر نبود...خب مسلما یه دختربچه ۶و۷ساله اینجور چیزهارو نمیفهمه!اوایلش اتفاقی بود وبقیه اش از تنهایی...هروقت که حس تحقیر بهم دست میداد...بیشترهم وقتی درباره آزار ها جن...میشنیدم این حالت بهم دست میداد وبا خجالت اعتراف میکنم که خودم رو جای اونا قرار میدم وفکر میکردم که اگه من بودم چی...یکی از مهم ترین انگیزه هام این بود که ثابت کنم میتونم!که من یه دختر ضعیف بدبخت نیستم...دومیش یا همون اصلیش به خاطرکبیره بودن گناه بود...

6) مورد خاصی بوده که در دوره ترکتون، به شما کمک کرده باشه، بطوری که اون رو موثر بدونید؟ (از جمله شخص خاصی، کتاب خاصی، و یا عملی خاص)

یه حس قوی بود که منو سمت پاکی هول میداد..یه حس عجیب جوری که من درمدت ترک یک بار تامرز رفتم ولی به طور ناگهانی چیزهایی درباره اینکه خدا نظاره گرمه ونمیخواد من پاکیمو ازدست بدم اومد توذهنم...من هنوز هم معتقدم که هیچ چیز اتفاقی نبود...یکی از جمله ها این بود(ای پیامبر(ص)به بندگانم بگو من آمرزنده مهربانم!)وهمین باعث میشدم که خجالت بکشم ومن اون موقع..درست دراوجش بیخیال شدم...به خاطرصداهایی که نمیدونم ازکجا اومدن!

7) لطفا نظرتون رو درباره کلمات زیر بهمون بگید، و اولین جمله ای که به ذهنتون میاد رو بیان کنید.

خودارضایی یه عمل زشت ووحشتناک...عامل دوری ازخدا!قوی ترین اسلحه شیطان...تسلط نفس برانسان..

عوارض ریزش مو...سرگیجه...ضعیف شدن در درس ها...ازبین رفتن امید وعصبانیت بیش ازحد

توبه خداصدایمان میکند!...من میتونم برگردم!..خدامنتظره تا یکی از بنده هاش ازحضورش شرم کنه وسمت خودش بیاد!

بخشش خدا قطعا خدا توبه پذیر مهربان است!(آنان که ازپرستش طاغوت دوری جستند به درگاه خداوند با توبه وانابه بازگشتند آن هارا بشارت ومژده رحمت است توهم آن بندگان را به لطف ورحمت من بشارت آر!)

8) طریقه آشنایی شما با توبه۹۴ چی بود؟ و آیا نظری نسبت به بهبود سایت دارید؟

روز دوم فروردین من توی اینترنت در شهر یزد مشغول گشت وگذارتوی سایت های مختلف بودم ..داشتم مطالبی درباره ی آزار های(جن...)نگاه میکردم که ناخودآگاه چیزی درباره ی خودارضایی دیدم...کنجکاوی ام اجازه نداد که ازش بگذرم ومن...تازه فهمیدم چیکار کردم!برای ترک دنبال جای خوب میگشتم که با اینجا آشناشدم ...اوایل باور نکردم واز خانومی به اسم نگار پرسیدم...کارم رو دربخش نظرها توضیح دادم واون هم جوابم رو داد...(جاداره از نگار خانوم وآقارضا تشکر کنم..خیلی ازشون سوال میپرسیدم!ممنونم واقعا)وبلاگ خوبی دارید..من که راضیم وراستش نظرخاصی ندارم

 

9) آیا قول و قراری بین خودتون و خدا بسته بودید که اگر ترک کنید به آن قول و قرار عمل کنید؟

نه قول وقرار با خدا نداشتم ولی باخودم چرا...من این کار رو وظیفه میدونستم وبه خودم تاکید میکردم که باید ترکش کنم!من خودم روگناهکار میدونستم وتنها چیزی که میفهمیدم این بود که میخوام ترک کنم..همینو بس!

10) حس و حال خوب الآنتون رو اگر بخواهید بفروشید به چه چیزی میفروشید یا با چه چیزی حاضرید معاوضه کنید؟

من این حس وحال قشنگ رو با هیچ چیز توی دنیا عوض نمیکنم به جزرضایت خدا...که البته این حسو حال پاکی کاملا خداپسندانه است

11) در تاریک ترین لحظه های این مسیر چه چیزی باعث میشد همچنان محکم باشید و به وسوسه ها و تحریک ها نه بگویید؟

من این رو یه جور مسابقه میدونستم بین خودم والبته خودم!من میخواستم به خودم ثابت کنم که میتونم،که یه دختر ضعیف اراده نیستم!یکی دیگه از دلیلاش به خاطر ترس از عذاب خدا بود...من خیلی تواون مدت ازخدا(دقت کنید ازخدا)میترسیدم وواقعا هم طول کشید تا محبت خداروبیشتر وبیشتر احساس کنم!یکی دیگه اش هم چراغی که توی تاریکی بود واون دوستم شیرین بود...یه دوست عالی که من وقتی فهمیدم کارم چیه به اون گفتم...به من دلداری داد ومن به امید چراغ روشن اون راه تاریک رو پشت سرگذاشتم..

12) آیا در سایر چله های سایت هم شرکت کردید؟ و یا قصد شرکت دارید؟

راستش من چیززیادی درباره ی چله ها وبرنامه هاشون نمیدونم ولی بدم نمیاد که توچله ی ترک پورن شرکت کنم!حس میکنم که اون خیلی زیاد لازمم میشه

13) آیا حاضرید قول بدید که در شهر یا روستایی که زندگی میکنید یه کار مفید انجام بدی که دل یک تا چند نفرشاد بشه؟ اگر بله لطفا رسما اعلام کنید چیکار میکنید و بعد از اینکه انجام دادید حتما بیایید و گزارشش رو بهمون بدید! میتونید عکس از اون ماجرا بگیرید و برامون بفرستید یا صرفا یه گزارش باشه از انجام قول شما تا ما در یک پست درجش کنیم این مهربانی رو به نام شما

شاید خنده دار باشه وشاید هم خیلی ساده ولی من آشغال روی زمین نمیریزم ونمیذارم که بریزن،کاغذ هارو جمع میکنم برای بازیافت ودور نمیریزم...صدقه هم برخی اوقات میدم وبه هر بچه ای که میبینم لبخند میزنم که اکثرا باعث شده بچه بلند بخنده وپدرمادرش دنبال عامل این کار بگردند...به رفتگر هاهم خسته نباشید میگم!میدونم خیلی کم ند...مابرای بازارچه ی مدرسمون باید چیزهای مختلف درست کنیم ودراونجا بفروشیم...من در گروه پارچه نمدی هستم دوستم میخواد که پول عروسک های نمدی رو به نیازمندها بده ومنم میخوام باهاش شریک بشم...بازارچه حدودا فروردین اردیبهشت هست...اینم ازکار من...اگه پدرومادرم بذارن!!(نذارن هم زیاد درست میکنم تایه مقداری برای خودم باشه یه مقدار برای خیریه)

14) و صحبت آخر شما با دوستان...

من یکی از اصلی ترین دلیل های خودارضاییم حس تنهایی وبدبختی بود...من رو زیاد مسخره میکردند وهمین ها باعث شده بود به جای این که از خودم درمقابلشون دفاع کنم با خودارضایی جبران کنم...که کاری بس مسخره است!حرف اصلیم این که سعی کنید عامل خودارضایی رو از خودتون دور کنید..مثلا اگه برای فیلم های پورنه،خب خودتون رو از اون ها دور کنید!میدونم کار آسونی نیست ولی یادتون نره ماها بهترین بنده های خداییم!به قدرتمون شک نکنید بچه ها!خدامارو خلیفه ی خودش قرار داده ویک خلیفه که خدارو باخودش داره نمیتونه این کار رو هرچقدر هم بزرگ ترک کنه؟حرف آخرم این که برای شما سه چیزروآرزومندم:ثروت،سلامتی،آرامش!
قدراون آخری رو خیلی بدونید...آدمی که ثروت قارون داره وسلامتی وعمر حضرت نوح ،اگه آرامش خداییشو پیدانکرده باشه دراوج دارایی هیچی نداره!یک آدم فقیر وبیمار که آرامش خدایی داره وبه خداش اعتماد داره راحتیش بیشتر وخوشبختیش کاملتره...منتظر روزی خواهم ماند که همه دنیارو زیرو رو کنه!یا علی...بدرود