یادش بخیر ....
بچه که بودیم قایم میشدیم یه جایی که هیچکی ما رو نبینه .
هیچکی هم ما رو نمیدید .
هیچ وقت متوجه حضورش نمیشدیم و نمیشیم .
توی خلوت خودمون گناه کبیره و صغیره میکنیم .
مال فقیر و غنی در خفا میخوریم .
میگیم هیچکس نمیفهمه .... هیچ کس ما رو ندیده .
یه روزی داشتم گناه میکردم ؛ خیلی خیلی غرق گناهم شده بودم .
توجه به ادامه مطلب
حالم دست خودم نبود .
انگار منطق من به غریزه تبدیل شده بود .
دلم از سنگ بود .
هیچ چیز به خیالم نبود .
هیچ کس هم پیشم نبود .
هیچ کس هم منو نمیدید .
تنهای تنها بودم .
(بعدا فهمیدم نه بابا این جوریا هم نبوده)
یهو یه چیزی به یادم اومد ...
"الم یعلم بان الله یری"
(یاد سخن استاد رائفی افتادم که "دنیا شیشه رفلکسه" )
یه لحظه حس کردم برق گرفتتم .
از این رو به اون رو شدم .
به خودم اومدم گفتم خدایا من داشتم چکار میکردم .
تو منو میبینی من چرا از تو خجالت نمیکشم ؟
یه چیزی ته دلمو خالی میکرد و میگفت :
هیچ راه نجاتی برای تو نیست ... تو از اون جهنمیای صدر جدولی ... از یه طرف قرآن خداوند کلام الله مجید به یادم میومد !
بار ها و بار ها خونده بودم توی این کتاب که اگر واقعا برگردید و جبران کنید خدا میبخشه .
از همون لحظه تصمیممو گرفتم .
توی گوگل سرچ کردم :
چگونه گناه خ.ا را ترک کنیم .
یهو این سایت اومد بالا .
وارد سایت شدم .
دیدم نوشته راه حل ترک استمنا صد در صدی ...
نخوندمش !!
(چون راه حلاشو از بَرَم)
این نتیجه هزار بار توبه شکستن بود .
اما این بار فرق میکرد .
واقعا خسته شده بودم .
گفتم من هدف دارم ، کنکور دارم ، آینده دارم ... پس ... یا زندگی کن یا بشین مث حیوونا شهوت رانی کن .
اما ....
دلو زدم به دریا و رفتم کبریا .
گفتم خدایا : تو خالقی و من مخلوق ، تو غنی من فقیر ؛ من شنیدم اگر به درگاهت پناه ببره کسی دستشو رد نمیکنی .
همین طور ادامه میدادم : خدایا داغوونم هیچی برام نمونده از این جسم نحیف دارم از بین میرم کمکم کن .
رفتم غسل کردم .
یه کاغذ برداشتم از ۱ تا ۴۰ روش نوشتم .
هر روز یک روزشو خط میزدم .
۴۰ روز اول گذشت (کاغد و انداختم سطل )
شروع کردم از ۴۰ تا ۸۰ نوشتن (شکررت خدا ، اینم تموم شد)
الان یه جدید طراحی کردم از ۸۰ نوشتم تا ۱۲۰ (به امید خدا تموم میشه )
هر روزشو که خط میزنم احساس تقرب بیشتری میکنم .
خب ...
اومدم توی سایت بچهای ۴۰ تایی ۸۰ تایی رو میدیم میگفتم وااااااااااع اینا دیگه کین اینا دیگه چین ...
من اومدم و هر روز اعلام پاکی میکردم وهنوزم به لطف خدا انجام میدم .
بچهای کادر مدیریت معجزه میکنن .
ببینید کسی که اعتیاد به استمنا داره روحیه ای حساس داره باید با ملایمت باش برخورد بشه .
بچهای سایت جوری با ادم رفتار میکنن انگار صد ساله میشناسنت .
هر روز که اعلام پاکی میکردم یه خادمی میومد و میگفت افرین ، ترکوندی ، تو میتومی و ...
(آرزوی خیریت برای همه ی بچها دارم ؛ انشالا ۱ سالگی همه )
آرزوم بود مدیر سایت بشم به بچها کمک کنم و به لطف خدا شدم و همین باعث شد بیشتر خدا رو بشناسم .
چون بندهاشو بیشتر شناختم .
فهمیدم که من و ما چققدر نیازمند خداوندیم .
بعد از ۲ ماه پاکی فهمیدم خدا کیه .
میدونی چطور فهمیدم ؟
اول خودمو درک کردم بعد خداوند رو .
هر کسی یک خدا داره .
نعوذ بالله نمیگم خدای احد و واحد چندتاست ، نه ، منظورم اینه که خداوند توی ذهن همه ی بندهاش به یک شکل تجلی نمیکنه .
گذشت گذشت گذشت بعد از ۲ ماه ترک که فهمیدم دیگه به لطف خدا قرار نیست برگردم سمت خ ا نمازامو شروع کردم .
عهد کردم با خودم که تا جایی که میتونم نمازامو اول وقت بخونم .
خدا را شکر سر عهدم هستم .
ببینید بچها ما اکثرا کنکوری هستیم و انتظار داریم سریع به نتیجه ی دلخواهمون برسیم .
اما نمیدونیم که تاخیر در نماز تاخیر در زندگیست .
من درک کردم که خدا همیشه با منه .
منو میبینه و ناظره بر اعمال من .
موقع درس خوندن بهش میگم خدایا تو میبینی دارم زحمت میکشم ؛ من زحمتو میکشم اما نتیجه رو میسپارم به تو .
باورتون میشه من صب از خواب بیدار میشم به خدا میگم سلام عشقم چه خبر ؟
باورتون میشه ؟
من رفیقی پیدا کردم که هیج وقت بهم خیانت نمیکنه ، عشقی پیدا کردم که هیچوقت دلمو نمیشکنه و خیلی چیزای دیگه ....
وقتی اینا رو میگم بهش ارامش خاصی میگیرم .
حس میکنم یه کوهه پشتم .
چون یاد خدا ارامش قلب هاست .
اگر بخوایم خودمونو بشناسیم باید خودمونو دوست داشته باشیم .
احترام بذاریم به خودمون .
خودمونو بالا ببریم .
البته لازمش ترک هست .
چون گناه سد بین انسان و خداست .
اون موقع راحت میتونی داد بزنی خداااااااااااااااایا عااااااااشقتم
حالت خوبه خوب میشه .
زودرنج نیستی .
هیچ چیز نمیتونه حالتو بد کنه .
اگر نمازت قضا بشه عصبی میشی .
(اونوقته که خودتو شناختی و طبیعتا خدا در وجودت متجلی شده )
ناخودآگاه به رحمت سرشار خدا توی زندگیت پی میبری .
خدا رو زیاد شکر کنید .
حتی بابت گوشی که الان توی دستتونه و دارید باهاش پست حقیر رو میخونید هم خدا رو شکر کنید .
منظورم اینه بابت کوچک ترین چیزا هم شکرش کنید .
بخاطر وجود خودش توی زندگیتون شکرش کنید .
خدا یه قرار داد نیست .
خدا یه پیونده .
هر چی بیشتر قدرشو بدونی بیشتر میشناسیش و بهش میرسی ...
من همیشه میگم :
_الهی تو مرا دعا کن
_الهی دعای مرا تو آمین بگو
(چون میدونم نظاره ی خداوند ناظر اعمال و تلاش منه )
.....
خدا چیزی فراتر از فکر منو شماست .
نمیتونیم به ذاتش پی ببریم .
ما به ذاتش پی نبردیم و دیوونشیم اگر پی ببریم اون وقت حدیث قدسی خداوند که فرموندن :
(بندگانم اگر بدانند چقد مشتاق بازگشتشان هستم از شوق جان میدهند ) محقق میشه .
.....
خدایا ما رو به اون درجه از معرفت نزدیک تر کن (آمیییییین)
موفق باشید
Author : Dr.Abolfazl al hossein
متنتون مفید وعالی بود .
اما منم اعتقاد به خدادارم بلی خداهست فطرتم میگه خداهست .
اما سوال های که ذهن منو به خودش اشغال کرده این که .پس چرا بعضی ها به خدا وامام وپیامبران اعتقاد ندارند .؟؟حتی شده سر این بحث باخیلی ها جر بحث کردم وحتی به خشونت هم کشیده شده .
مثلا طرفو نمی تونی متقاعد کنی میگه که کدوم خدا .کدوم پیایمبر .کدوم امام .
طرف مقابل میگه شما که از امام وپیامبر ایمه دم میزنید خوب شماکه تو فقر مالی هستی ؟؟ شما که پول نداری ازدواج کنی ؟؟شما ماشین نداری ؟؟وشماکه میزی سفر تصادف میکنی ..خوب چرانمیاند به شما کمک کنند ؟کجا هستن .پس ؟؟
شاید کسایی هم هستن که اصلا به دین وپیامبروامام وخدا اعتقاد ندارن ولی درعوضش همه چی دارن .پول ثروت همسر خوب ماشین بهترین زندگی هم دارن ؟؟ نماز هم نمی خونند .؟؟
من درجواب این تعداد انسانها چی بگم ..تاقانع بشند ..
خداشاهده من درجواب اینها کم میارم .یه راهنمایی بکنید .تامنم سخنی برای گفتن درماقبل اینها داشته باشم .
ممنونم ازشما .