الو؟ اللللووووو؟

- سلام بفرمایید
-سلام، ببخشید من با وجدانم کار داشتم میشه یه لحظه صداش کنین..؟

-گوشی...
...
...
-حالش خوب نیست... میگه بعدا زنگ بزنین
-ای وای نه! همین حالا میخوام حرف بزنم خواهش میکنم... لطفااااا

-خیلی خب.. فقط کوتاه باشه
-چشم، خیلی ممنونم

...

..::مشاهده متن کامل در ادامه مطلب::..

...
...
-بله؟
-سل... سلام
-علیک سلام!
-من... من میخوام... ببخشید!
-ببخشم..! کدومش رو؟ کدوم رو ببخشم؟!
-میدونم بد بودم... باهات بد تا کردم، ولی...
-ولی چی؟ این چندمین بارت بود؟ دیگه حالم داره از این وضع بهم میخوره... تا کجا میخوای این بازی رو ادامه بدی؟ هیچ میدونی چیکار کردی؟؟؟

..
-...

..
-چیه چرا ساکت شدی؟

...
-...

...
-باید هم خجالت بکشی!
-اینبار تو بگو وجدان... من حرف زیاد زدم... تو بگو.
-بگم؟؟ باشه!
از کجا شروع کنم؟؟
ببینم تو چرا انقدر دور میشی یهویی؟ تازه وقتی همه چی داره خوب میشه... وقتی داریم به خوبیا نزدیک میشیم یهویی قاطی میکنی و...
چرا قول و قرارات یادت میره؟
چرا حواست نیست داری چیکار میکنی؟
میفهمی اشک یعنی چی؟؟
میدونی با این کارات اشک چه آدمی رو درمیاری..؟
چرا آخه؟
بابا تو که داشتی خوب میشدی...

تو که میدونی چقدر برای خدا ارزش داشتی که آفریدتت
تو که میدونی چقدر مامان و بابا دوستت دارن و دلشون میخواد موفقیتت رو ببینن
ولی آخه اینجوری..؟

اینجوری میخوای زحمتاشون رو جبران کنی؟

آره؟

ببینم مگه تو با خودت لج داری؟ مگه با من لج داری که...

-...😢

-داری گریه میکنی؟
-...😭😭
-چرا آخه همون اول به حرفم گوش نمیدی تو؟ ها؟
چرا میذاری کار به اینجا بکشه؟
چندبار باید به بنبست برسیم..؟

-من... ممنون که جوابمو دادی... واقعا بهت نیاز داشتم😔

-ای کاش از همون اول بهم زنگ بزنی
نه بعد از اینکه...
بگذریم
الان حالت خوبه؟

-نه! حس میکنم خدا باهام قهر کرده... حق هم داره خب
لابد پیش خودش میگه این دیگه چه بنده ایه که من دارم!
ای کاش انقدر خرابکاری نمی کردم... الان دیگه روی توبه هم ندارم... اصلا فکر نکنم صدام دیگه به جایی برسه...

...

-ولی خدا مثل من و تو نیست!
همین که الان پشیمونی، بدون بخشیده

-ولی من...

من دیگه از حدش گذروندم
دیگه تاریکِ تاریک شدم
مثل یه شهاب سنگ که اولش پر نوره ولی... آخرش هیچی ازش باقی نمیمونه غیر از تاریکی..

میدونی دارم به چی فکر میکنم؟ به اینکه من چطور میتونم توی یه لحظه انقدر کر بشم که التماس های تو رو نشنوم؟ چطور میشه انقدر غافل بشم که نفهمم خداست اون کسی که دارم جلوش گناه میکنم!

چطور میتونم قول و قرارای چندماهمو به یه لذت چندثانیه ای بفروشم
چطور میشه که بدونم شیطانه که داره وسوسم میکنه و بازم به حرفش گوش بدم..!

 ای کاش میشد زمان به عقب برگرده و همه چی رو جبران کنم...

-میدونم پشیمونی و حوصله نصیحت و اینارو نداری... حال من از تو بدتره!
ولی همش حس میکنم یکی هی داره صدام میزنه
نمیدونم تو هم صداشو میشنوی یا نه..
-خب چی میگه؟
-هی بهم میگه "ان الله یحب التوابین"

-یعنی میشه امیدوار باشم؟
یعنی میبخشه؟

...
-اینو مطمئنم که خدا هیچوقت زیر قولش نمیزنه، هیچوقت!

-چه قولی؟

-این رو گوش کن... "خدایتان به آنچه در دلهای شماست داناتر است ، اگر همانا در دل اندیشه صلاح دارید خدا هر که را با نیّت پاک به درگاه او تضرع و توبه کند البته خواهد بخشید." (اسراء-25)

...

-چه آیه خوشگلی بود... انگار برای حال الانِ منه...

ولی از کجا مطمئن بشم دیگه تکرارش نمی کنم..؟ هزار بار به خودم قول دادم بذارمش کنار و آدم بشم اما باز... میدونی؟ دیگه میترسم! میترسم دوباره توبه کنم و دوباره بزنم زیرش

-مگه مهمه؟

-معلومه که مهمه... منظورت چیه؟

-ببینم تو برای چی داری توبه میکنی؟

-خب برای اینکه گناهه! برای این که دوست ندارم این کارو... یعنی خسته شدم دیگه! برای اینکه اشک امام زمانم رو درمیارم... برای عوارض مزخرفش... اَه..

-خیلی خب! اهدافی که داری کوچیک نیستن! تازه غیر از توبه و ترک خ.ا یه عالمه کار داریم... درسته؟

-آره!.. ولی من توی همین قدم اولش دارم درجا میزنم!

-میدونی چرا گفتم مهم نیست؟ چون یه چیزی هست که اهمیتش خیلی بیشتره! اونم موندن توی این مسیره! خارج نشدن از راه توبَست... اول باید تصمیم بگیری کم نیاری... حتی اگه هزار بار شکست خوردی بازم ادامه بدی... بعدش استارت بزنی!

تلاش برای پیدا کردن نور، خیلی بهتر از دست و پا زدن توی تاریکی و ناامیدیه!

اینو بدون "تو" خیلی فرق داری با کسی که بیخیال پاکی شده و خودشو گول میزنه..

-چه فرقی دارم؟ منم دارم همون راهو میرم!

-روی زمین آره! ولی نه توی آسمونا! یه خدایی اون بالا (شاید هم همین پایین!) وقتی این پشیمونی های تو رو میبینه، وقتی تلاشت رو میبینه... اگه بدونی چقدر ذوق میکنه...

اگه بدونی چقدر عاشق تو و اشکای توِه... حتی عاشق همین لحظه هاییه که داری بهش فکر میکنی :)

و مطمئن باش دستت رو میگیره و کمکت میکنه (فقط تو دستت رو از دستش بیرون نیار..)

مطمئنم یه روز انقدر روزای پاکیت زیاد میشه که عددش از دستت در میره!

-واقعا ای کاش برسه همچین روزی...

- :)

-ممنونم وجدان عزیزم :) ببخشید انقدر اذیتت میکنم...

 ...