سلام دوست خوبم

بعد از مدتها قلم به دست گرفتم تا درباره یه موضوع مهم برات بنویسم :) 

هرچقدر از اهمیتش بگم، کم گفتما! 

بفرما ادامه مطلب... 

  

همه ما درباره شیطون -این موجود ملعون- یه چیزایی می‌دونیم. همه ما شاید شنیده باشیم که شیطون دشمن قسم خورده‌ی ماست و شاید بارها مزه‌ی تلخ شکست رو خود این ملعون بهمون چشونده باشه.

هممون هم میدونیم که اگه به حرفاش گوش بدیم و کارهایی که بهمون پیشنهاد میده رو انجام بدیم آخرش به پشیمونی ختم میشه. 

ولی شاید این موضوع برای هممون جا نیفتاده باشه که شیطون هرلحظه منتظر کوچیک‌ترین فرصته تا پاکی‌مون رو ازمون بگیره. 

شاید باور نداشته باشیم که این دشمنِ قسم‌خورده، روز و شب داره برنامه میچینه تا ما رو یجوری از توی بغل خدا بیرون بیاره و بندازه وسط یه عالمه تاریکی.. 

همیشه هم اصرار نداره که ما رو سمت خ.ا ببره ها! خودارضایی فقط یکی از پیشنهادهای این موجودِ عوضیه

ترک هم که کنی بالاخره یه عالمه گناهِ دیگه هست... برای همینه که ما مدام باید حواسمون جمع باشه که مبادا اشتباه کنیم، مبادا از نور دور بشیم و سمت تاریکی‌ها بریم. 

یا اگه خدای نکرده اشتباه کردیم و تاریک شدیم، از نزدیک‌ترین دوربرگردون فرمون رو بچرخونیم و برگردیم.

خلاصه همیشه باید آدم حواس‌جمعی باشیم. یه آدم حواس‌جمع فراموش نمیکنه که شهوت چه قدرتی داره، حتی اگه سالها از پاکیش بگذره.

یه آدم حواس‌جمع میدونه که اگه شهوتش کمتر داره اذیتش میکنه به خاطر اینه که یه مدت کنترلش کرده نه اینکه قوه‌ی شهوانیش ضعیف شده و دیگه چیزی تحریکش نمیکنه...

دوست خوبم! ممکنه این اتفاق برای تو هم بیفته. مثلا ببینی بعد از یه ماه پاکی، بعد از چله، بعد از چهار پنج ماه پاکی، دیگه کمتر تحریک میشی.. کمتر به خ.ا وسوسه میشی

میدونی اون وقت شیطون چکار میکنه؟ کف دستاشو به هم میماله و با یه لبخند موذیانه به فک و فامیلش میگه: خُــــب؛ الان وقتشه! الان وقتشه که پروژه‌ی خ.ا رو کلید بزنیم.

میپرسی چطوری؟ با محرک‌های خیلی کوچولو. کافیه کنترلت روی چشمات کمتر از قبل بشه، کافیه یه سکانس صحنه دار یه فیلم خارجی رو ببینی، کافیه بین وبگردی چند ثانیه چشمت به یه مطلب بخوره، به یه تصویر نگاه کنی.

بعدش چه اتفاقی میفته؟ ممکنه هیچ اتفاقی نیفته! باور میکنی؟

ممکنه حتی اون موقع تحریک هم نشی. اصلا خیلی عادی برخورد میکنی و یه مدت میگذره. 

بعد از چند روز دوباره یه همچین اتفاق ساده‌ای میفته و باز هم تحریک نمیشی و... 

خلاصه کم کم باورت میشه که این محرک‌های کوچولو به تو آسیب نمیرسونن و.. بله! شیطون هم دقیقا همینو میخواست. همین که یادت بره این جاده لغزندست و دوباره تخته گاز برونی. کم کم این محرک‌ها روی هم جمع میشن و قوه خیال‌پردازیت دوباره فعال میشه. اژدهای شهوتت که برای مدتی خوابیده بود، بیدار میشه و.. حالا آهو بیار و باقالی بار کن :)

 

چرا این جوری شد؟ چون یادت رفت اژدهای شهوتت چه قدرتی داره. چون آروم آروم بهش غذا دادی و حواست نبود که با این کارت دوباره داری قدرتمندش میکنی.

سخت شد؟

چه باور کنیم چه باور نکنیم، دشمن ما خیلی قویه، خیلی فرصت طلبه، خیلی آرزوی گمراه کردن ما رو داره. 

حق هم داره ها... بالاخره این ماها بودیم که باعث شدیم از اوج عزت سقوط کنه به اعماق ذلت و بدبختی. 

چه باور کنیم چه باور نکنیم، شیطون قسم خورده همه ما رو گمراه کنه و بدجوری پای قسمش مونده و هیچ جوره کوتاه نمیاد. از قبل تولدمون تا لحظه مرگ سعیشو میکنه که بدبختمون کنه

البته اینم بگما... ما ازش قویتریم :) ولی فرق ما با شیطون اینه که اون با تمام وجود دشمنی میکنه ولی ما با تمام وجود استقامت نمیکنیم

اسم این مطلب رو گذاشتم "فراموشی" چون ما خیلی وقتا اصلا یادمون میره که شیطونی هم هست، فکر میکنیم هرچی به ذهنمون میرسه حرفای خودمونه.

مطلب طولانی شد، حرف آخرمو بزنم و برم

 

بهت گفتم شیطون قویه؛ ولی اینم باید بگم که قدرتش در برابر قدرت خدای تو، هیچه.

توی بغل خدا که باشی، شیطون که هیچ، اگه همه‌ی عالم و آدم بخوان بهت آسیبی برسونن، نمیتونن. 

 

خیلی مواظب پاکیت باش. پاکی تو خیلی ارزش داره. 

ارادتمند-مصباح