فوتبالیست ها

سلام

امشب با یه پست ورزشی در خدمتتون هستم :)
خودتونو گرم کنید که قراره بیایید تو زمین😉
فقط یه خواهش!
چه اونایی که فوتبالی هستن، چه اونایی که نیستن؛ این پست رو بخونن
قراره آخرش به جاهای خوبی برسیم

پس بزن بریم ادامه مطلب

 

حلول ماه مبارک رمضان بود
توی شهرمون روی پارچه هایی اطلاعیه زده بودن که قراره بین محله های مختلف، مسابقات فوتسال برگزار بشه.
داشتم توضیحات روی پارچه رو میخوندم، که دیدم نوشته:
جایزه تیم اول ۶۰ میلیون تومان!😵
تیم دوم ۴۰ میلیون تومان!😵
تیم سوم ۲۰ میلیون تومان!😵

 جام محلات

توی محله ی ما افراد اونقدر اهل فوتبال نبودن، و تیمی هم نداشتیم. اما اون جایزه ها وسوسه مون کرد که هرطور شده ما هم یه تیم تشکیل بدیم و معرفی کنیم، تا توی مسابقات شرکت کنیم.

بالاخره تیم تشکیل شد. گفتیم خوبه قبل از مسابقات، خودمون کمی تمرین کنیم.
اما خب؛ متاسفانه در حد حرف موند و هیچ کس حال نداشت بیاد تمرین کنه. یا محترمانه ترش اینکه هر کسی یه کاری داشت. بگذریم که برخی از کارها اینا بود:
خواب، گیم نت، تلاش برای بردن مرحله پنجاه و هفت GTA V، موندن خونه ی عمه پروین برای بازی اسم فامیل، تماشای سریال سرّ دلبران و شِلپس!
خلاصه یه بار فقط قرار گذاشتیم، که اونم هر کسی به بهانه ای نیومد و به حد نصاب نرسیدم.

 

بالاخره روز موعود رسید
اولین مسابقه ی ما

زمین فوتبال


وارد زمین شدیم. همین که کمی گذشت، دیدیم ما اصلا در برابر اینها هیچی بلد نیستیم :(
چهارتا پاس ساده هم نمیتونستیم به هم بدیم، تا چه رسد که بخواهیم حمله کنیم. میخواستیم توپ رو شوت کنیم، خودمون زمین میخوردیم.
سه صفر بازی رو باختیم رفت پی کارش😟
گرچه به نظر من خیلی هم نتیجه ی خوبی بود، با اون وضعیت ما.

 

بازی دوم شد.
این بار خیلی مقتدرانه عمل کردیم و تونستیم یه گل بزنیم. حالا اینکه بازم ۳ گل خوردیم مهم نیست :(
من میگم تقصیر سهیل بود.
سهیل تنها بازیکن فوتبالی محله مونه. بازی اول نبودش و مسافرت بود. برای بازی دوم اومد؛ گلمون رو هم خودش زد. اما یهو وسط بازی بهش زنگ زدن؛ و گفت مشتری اومده برای مانیتورم؛ باید خودم باشم که زیر قیمت نفروشنش.
هرچی گفتیم بابا مگه اون مانیتور قدیمی چقدر می ارزه؟ فوقش ده تومن ارزون تر بدن. ولی اینجا اگه ببریم و بریم بالا، چندین برابرش گیرت میاد. اما خب گوشش بدهکار نبود که نبود. گفت من همین ده تومن نقد رو میچسبم.

 

هیچی دیگه آخرش هم که با این شکستهای درخشان همون اول کار حذف شدیم.
بچه ها هم فقط غر میزدن که وقتی یه چیزی در سطح ما نیست، چرا پیشنهاد میدی؟!
گفتم بوندس لیگا که نبود! اونا هم حرفه ای نبودن. ولی ما خودمون هیچی بلد نبودیم؛ اینقدر هم تنبل بودیم که چهارتا بازی تمرینی نکردیم.

 

اینقدر خورد توی ذوقمون، که دیگه حتی حاضر نشدیم ادامه‌ی مسابقات رو ببینیم که کی اول شد
فقط باختیم و کشیدیم کنار.
این بود جام بین محله ای ما😐

زمین فوتبال

 

این داستان، گرچه ساختگی، اما حقیقت زندگی خیلی از ماهاست!

تکالیف خدا سخت نیست! اما وقتی ما خودمون رو آماده نکردیم؛ وقتی در تمایلات دنیایی فرو رفتیم؛ و وقتی در جامعه ای هستیم که سنت های غلط رو بین خودمون رواج دادیم...؛ قطعا خوب بازی کردن توی زمین خدا برامون سخت میشه، و قواعد بازی عجیب و غریب به نظر میرسه.
تا کمی بازی کردیم، زود تشنه ی دنیا میشیم
دلتنگ داشته هامون میشیم
و حتی حاضر نیستیم برای زیباترین عاقبتی که برامون تضمین شده، تلاش کنیم.

دستورات دین خدا غیرعاقلانه و نامتناسب نیست.
راه خدا سخت نیست.
کاش خودمون رو تقویت کنیم، تا از ظرفیت های یک انسان متعادل بهره ببریم.

 

امیدوارم با این تمثیل ساده، پاسخ یکی از شایع ترین ابهامات دینی رو داده باشم.

جامتون طلا💐

 


(کپی و انتشار بلامانع است)